مسافر خسته ی من بار سفررو بسته بود تو خلوت آیینه هابه انتظار نشسته بود
می خواست که از اینجا بره اما نمی دونست کجا دلش ر از گلایه بود ولی نمی دونست چرا
دفتر خاطراتشو تو طاقچه جا گذاشت و رفت عکس های یادگاری شو برای ما گذاشت و رفت
دل که به جاده می سرد کسی اونو صدا نکرد نگاه عاشقونه ای برای او دعا نکرد
حالا دیگه تو غربتش ستاره ر نمی زنه تو لحظه های بی کسی ش رنده ر نمی زنه
با کوله بار خستگی تو جاده های خاطره مسافر خسته ی من یه عمره که مسافره
به نام خداوندی که مجاهدان را بر قاعدان فضیلت داد ...
وبلاگ نویسها به بهشت نمی روند!
نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش
چگونه به دختر مورد علاقتان نزديك شويد
5402 بازدید
5 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
7 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian